نقد عکس فلسفه عکس و نقاشی از دیدگاه سکات والتون

الهه اشرفی
توسط الهه اشرفی 1.9k بار دیده شده
13 دقیقه زمان مطالعه
نقد عکس و فلسفه عکاسی

فلسفه عکس و نقاشی از دیدگاه سکات والتون

ثبت عکس در همه جای دنیا نوعی هنر شناخته شده است. اسکات والتون، سردبیر این مجموعه
مقالات میگوید:
عکاسی به “یک حرکت پیشرو( آوانگارد)” تبدیل شده است.

به نظر می رسد که عکاسی از نقاشی مدرن تر شده است. یک دلیل برای این اثبات ممکن است
این باشد که در حالی که طبیعت و دامنه نقاشی در طول دو قرن گذشته کاملا بررسی شده
است، عکاسی به نظر می رسد نسبتا ناشناخته است.

علاوه بر این، به عنوان یک عکاس متوسط فکر می کنم مزیت عکاسی
بیش از نقاشی ومجسمه سازی در زندگی اجتماعی است و از این رو ظاهرا به نظر می رسد
که عکاسی در یک محیط هنری (جهان) نسبت به سایر اشکال هنری آسان تر است. علاوه بر
این، انواع استفاده از عکاسی در زندگی روزمره پرتره، عکس های فوری، عکس های مد و
تبلیغاتی – هنرمندان را با بسیاری از ژانرها برای کشف و اغلب تقلید  به چالش دعوت میکند.

فلسفه عکس و نقاشی از دیدگاه سکات والتون

فرضیه عملی:

فرضیه عملی در اینجا این است که بهترین روش برای درک احساسات ما از تصاویر ابتدا در
درک بیشتر جنبه های معنادارتر خود است و سپس به درک جنبه های پیچیده تر از این
موارد نسبتا ساده تر ها  می پردازیم. در واقع ما باید بتوانیم حقیقت را در رابطه با
تصویری از خواص ساده و قابل مشاهده از افراد و اشیاء درک کنیم.

این باور ممکن است به نظر قابل بحث باشد، اما در واقع این مقاله ها به طور غیر مستقیم
عکاسی را به عنوان هنر روشن می کنند حتی زمانی که هدف اصلی آن ها جنبه هنری نیست.
با تضعیف نارضایتی که ما با رسانه های جمعی روبرو می شویم، آن ها به طور غیرمستقیم
در مورد مسئله زیبایی شناسی مرکزی که در جستجوی عکاسی هنری است، مطرح می شود:

به کدام روش می توان یک عکس را به زیبایی شناخت؟

چرا عکاسی شایسته معاینه فلسفی است؟

در چندین رسانه هنری دیگر نظریه پردازان هنر را به همان اندازه عکاسی مشکل کرده اند
که از زمان آغاز آن در قرن نوزدهم درست بوده است. فقط موسیقی کلاسیک سازنده تا
به حال فریبنده است. در موسیقی خالص نرم افزاری، هیچ محتوای نمایشی ذاتی وجود
ندارد، اما با  موسیقی احساس می کنید چیزی برای گفتن وجود دارد و به نظر می رسد
که احساسات را بیان می کند. در مورد عکاسی ما یک مشکل مخالف داریم: به جای ارائه
بیش از حد، ما چیزی جز حقیقت خالص نداریم. ما چیزی را در یک عکس مشاهده
نمی کنیم بلکه اشیایی که میبینیم عکس می گیریم.

چهار موضوع اساسی وجود دارد که زمینه های خاص تر این مقاله ها را پایه گذاری
می کنند:

۱-ماهیت عکاسی چیست؟
۲-با توجه به این که در طبیعت، می توان عکس ها را به عنوان عکس های هنری زیبا
طراحی کرد؟
۳-چگونه ارائه عکاسی با سایر انواع نمای تصویر متفاوت است؟
۴- در عکس های واقع گرایانه، عینی و واقعی تر از تصاویری که در رسانه های سنتی
تولید می شود، چه روش هایی به کار برده اند؟

نگاه ابتدایی والتون

والتون در “تصاویر شفاف” قصد دارد تا نوعی از واقع گرایی را که ازعکس ها دارد،
درک کند. او خاطرنشان می کند که عکس ها لزوما دقیق تر از نقاشی نیستند، اما او
از این ایده حمایت می کند که عکاسی یک “محیط عالی و واقعی” است. به نظر وی،
شکاف بین واقع گرایی وثبت  فوری عکس و آنچه که با نقاشی به دست می آید،
وجود دارد. او این ایده را رد می کند که در نگاه کردن به یک عکس ما  در یک توهم
هستیم، ادعای بزرگ او این است که عکاسی “به ما یک راه جدید برای دیدن” داد.

استدلال شیب لغزنده

نگاه او به واقعیت به معنای واقعی کلمه حقیقت است: “همچنین نکته اواین نیست
که آنچه که ما می بینیم – عکس ها – تکراری یا دو برابر یا بازتولید اشیا هستند …
ادعای او این است که ما کاملا به معنای واقعی کلمه خودمان را می بینیم که وقتی
به عکس ها نگاه می کنیم ” او برای چندین روش آن ها را استدلال می کند. یکی
استدلال شیب لغزنده است، حرکت از دیدن اشیاء با استفاده از آینه، تلسکوپ، و
غیره برای دیدن اشیاء از طریق تلویزیون پخش زنده، دیدن اشیاء در فیلم مستند.

نگاه مفهومی والتون به عکس ها

اگر چه این به معنای مشاهده  های گذشته است، او فکر می کند ما قبول می کنیم
که رویدادهایی را می بینیم که میلیون ها سال پیش از طریق یک تلسکوپ رخ داد.
او اجازه می دهد که اشیاء درعکس به صورت غیر مستقیم دیده شوند. او همچنین
ادعا می کند که ما نمیتوانیم عکس های خود را ببینیم. ما با دیدن عکس های قدیمی
که از اشیاء – بستگان مرده  –   می بینیم زنگ ها و صدای آن ها را می شنویم.و به
نوعی تکرار خاطرات آن لحظه ای است که شاید ما در ان زمان نبوده ایم.

فلسفه عکس و نقاشی از دیدگاه سکات والتون

 

استدلال والتون

والتون استدلال می کند که این نگاه فریبنده است، و این به این دلیل است که نوع
نگاه کردن به آن مربوط به اشیاء رنگی غیرموجود است. نظریه عکاسی والتون به
نحوی که از نقاشی متفاوت است، براساس فرایند مکانیکی شکل گیری تصاویری
است که عکاسی را مشخص می کند. این که آیا از طریق یک فرایند اپتیکی و
شیمیایی یا دیجیتال، هنگامی که شاتر متوقف می شود، تصویر توسط آنچه
در مقابل لنز است ثبت میشود، یا نه  این که بر اساس باور عکاس تعیین شود.

تفاوت بین نقاش ها و عکاس ها

تفاوت اساسی بین نقاشی ها و عکس ها تفاوت در شیوه ای است که در آن  بر پایه
باورهای سازندگان آنها است. عکاسی به طور عام به صحنه عکاسی بستگی دارد،
حتی اگر اعتقادات (و دیگر نگرش های عمدی) عکاس ثابت شود. نقاشی هایی که
وابستگی متقابل به صحنه را نشان می دهند، زمانی که اعتقادات (و سایر نگرش های
عمدی) نقاش ثابت می شوند، از دست می دهند.

شفافیت عکس ها

شفافیت عکس ها در مورد چگونگی نگاه کردن عکس ها نیست، بلکه در مورد چگونگی
استفاده از آن ها به معنا و مفهوم  آن است که آیا اشیائی که در آن ها مشاهده می کنیم
در حقیقت وجود داشته است؟ این توضیح می دهد که او پیشنهاد می کند که چرا ما
یک نوع شوک را تجربه می کنیم زمانی که متوجه می شویم که یک عکس پرتره
تصویری واقعی کادر بسته شده یک عکس نیست.  مخاطبان عکس ها در ارتباط
ادراکی با جهان هستند”. این نفی کردن این نیست که عکس هایی مانند برخی از
آینه ها می توانند تحریف شوند، و یا اینکه برخی از عکس ها سازه ها (ترکیبات)
هستند که ، شفاف نیستند.

نگاه مکین و کوهن در مورد عکس ها

در “عکس ها و شواهد“، مکین و کوهن واقع گرایی رویکرد را از زاویه متفاوت می نگرند.
آنها ادعا والتون را رد می کنند که ما به معنای واقعی کلمه اشیا را در عکس ها می بینیم.
در عوض، وضعیت خاص مفهومی (عکسهای تصویری) را از لحاظ محتوای اطلاعات آنها
تجزیه و تحلیل می کنند: “عکس ها معمولا اطلاعاتی در مورد بسیاری از ویژگی های قابل
تشخیص قابل مشاهده اشیاء که آنها را نشان می دهند، ارائه می کنند”.

آنها را درک می کنند که “اطلاعات هنگامی رخ می دهد که یک هدف، احتمالاتی، پیوندی حمایت
کننده بین دو حادثه هستند”. از آنجایی که این پیوند عینی است، مفهوم آنها در مورد
اطلاعاتی که توسط یک عکس ساخته شده است، مستقل از باورهای یک فرد یا سایر
شرایط ذهنی است. ادعای آنها در مورد اطلاعات عکاسی ضعیف تر از آنچه ممکن است
در ابتدا ظاهر شود. رنگ را در نظر بگیرید: “عکس ها معمولا اطلاعات مربوط به رنگ
اشیاء که آنها را نشان می دهند، در بر دارند – اگر رنگ اشیاء متفاوت بود، تصویر
عکاسی متفاوت بود. این امر مفهومی در عکس برای مخاطب دارد؛ همانطور که
آنها اشاره می کنند، “به طور سیستماتیک جایگزین کردن رنگ یک تصویر با تکمیل
آن ها محتوای مفهومی آن تصویر را تغییر نمی دهد.

“حقیقت در عکاسی”

والتون  عکسها به عنوان منابع بالقوه اعتقادات واقعی هستند. او در مقایسه با تصاویری
که به صورت عینی شکل گرفته است (عکس رئال) وتصاویری که به صورت مکانیکی
تولید می شوند (فتومونتاژ ها)، مانند عکس هایی که با تصاویر ذاتی شکل گرفته مانند
تصاویر دست ساز ساخته می شود.

او استدلال می کند که “ما به طور کلی دلیلی بهتر برای پذیرفتن باورهایی که از طریق
مشاهده تصاویر عکاسی ایجاد شده اند، نسبت به آنچه که از دید عکاسیه دنیا وجود
دارد، به دست می آوریم.” وی نتیجه گیری می کند که آیا پذیرش گسترده ای از
تکنیک های تصویربرداری دیجیتال اعتماد ما را به عینیت (ماهیت مکانیکی) فرآیند
تصویر سازی ایجاد می کند؟ او استدلال می کند که در “منافع جمعی ما مقاومت در
برابر اجرای چنین تکنیک هایی داریم [که عینیت را تضعیف می کند]” . یکی از دلایل
این است که حتی اگر ما همچنان از نگاه کردن به یک تصویر اعتقاد واقعی داشته
باشیم، از لحاظ عقلی برای اعتماد به حقیقت مجبور به باور آنها نیستیم، و شاید
کمتر ارزشمند به نظر آیند.

فلسفه عکس و نقاشی از دیدگاه سکات والتون

جمع بندی:

در واقع او این کار را به روش هایی انجام می دهد که عکس های هنری ایجاد
می کند. چه به ظاهر تصویرگری و چه انتزاعی، آنها به این اقتدار وابسته و با
عکسای مختلف در تکنولوژی بازی می کنند(فتومونتاژ). اثربخشی بسیاری از
عکس های هنری بستگی به این دارد که ما آنها را به صورت واقعی انتخاب
کنیم.

او نشان می دهد که چگونه عجیب و غریب یا طنزگونه یا فرا واقعی
یک عکس را عمیق ترو پر محتواتر نشان می دهیم ، زیرا ما صحنه ای را
ثبت می کنیم که واقعا در جهان دیده می شود و نه  اینکه توسط عکاس
ساخته شده است،بلکه با حس او ادغام شده و آن را بررسی می کنیم. او
ادامه می دهد تا نشان دهد که چگونه عکس های هنری، به دلیل اقتدار آنها
به عنوان عکس ها، اغلب تماشاگر را مجبور می کند تصاویر پیچیده را باهم
متصل کنند و بنابراین جهان را عجیب می بینند.

این اقتدار همچنین برای تمایز مهم بین نقاشی های انتزاعی و عکس های انتزاعی است.
در واقع گاهی، ما برایشناسایی اشیاء واقعی با  عکسها ، بازی می کنیم. و این مهارت یک عکاس است.

 

 

 

مقاله را به اشتراک بگذارید
یک لحظه‌ی کوتاه وجود دارد که تمام چیزی که در ذهن و روح یک نفر است در چشمانش . در دستانش ، در كاراكترش‌ منعکس میشود. این همان لحظه ای است که باید ثبت شود. الهه اشرفی
1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

فتوبست شبکه اجتماعی عکاسان اگر دوست دارید از جدید ترین مطالب ما زودتر از بقیه کلیک کنید عضو خبرنشان فتوبست شوید.
Dismiss
Allow Notifications